نفس مامان بابا

سونوی دوم و شنیدن صدای قلب عزیز دلم

1394/4/16 19:48
نویسنده : سحر
625 بازدید
اشتراک گذاری

خب پرنسس مامان میخام درباره سونو دوم بگم. 

پر استرس ترین روزهای زندگی مامان همین سونوهای شما بودن بی حوصله

طبق گفته خانم دکتر بعد از سونو اول باید دو هفته صبر میکردم و دوباره سونو میدادم 

وای خدا عجب دو هفته ای بود مگه تمام میشد؟هر روزش پر استرس بود برای مامان ..روزی نمیشد که به سونوی شما فکر نکنم خطا

از اونجایی که نمیخاستم دوباره سونو بدم و دکتر بگه قلب تشکیل نشده و یک هفته دیگه بیا سونو  به جای دو هفته سه هفته صبر کردم 

بلااخره سه هفته ی پر از نگرانی تمام شد و روز موعود رسید از سونو وقت گرفتم و با خاله جون رفتیم سونو و امان از دست بابایی که هی دقیقه به دقیقه زنگ میزد که چی شد چی نشد دلخور

مامانی از استرس زیاد یه گوشه جمع شده بود و نه حرف میزد نه تکون میخورد خاله جون هم هی دلداریم میداد که چیزی نیست مطمعن باش صدای قلبش رو میشنوی

بلااخره نوبت مامانی رسید و رفتم تو اتاق 

اقای دکتر شروع کرد به سونو یه چیزهایی زمزمه میکرد که مامانی انقدر استرس داشت و گیج بود نمیشنید فقط میخاستم صدای بوم بوم قلب مهربونت رو بشونم 

چند ثانیه که گذشت لذت بخش ترین اهنگ زندگیم یعنی صدای قلب عزیز دلم رو شنیدم 

تند تند مثل گنجیشک قلبت میزد فدات شم گریهزیبابوس

تازه لبخند رو لبای مامانی نشست 

از اقای دکتر پرسیدم همه چیز خوبه؟اقای دکتر هم گفتن تا الان بله 

اینم عکس سونو و شما خوشگل مامانی 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)